گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند***نگـــاه دار ســر رشته تـــا نگـه دارد .
مقالة حاضر شامل دو بخش است، بخش اول دربارهاي جنبههاي ادبي ، زباني و زيباييشناسي قرآن است كه در مجالي اندك ارائه ميشود.
بخش دوم مقاله دربارهي تلاوت تنغيمي قرآن است كه با توجه به منابع موجودي كه در اين زمينه وجود دارد نگاشته شده است، اميد كه مورد پسند و قبول واقع شود.
وَاِنْ كُنْتُمْ في ريبٍ ممَّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنَا،فَاٌتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ اٌدْعوُا شُهَداءَكُمْ مِنْ دوُنِ اٌللهِ اِنْ كُنْتُمْ صَادِقينَ.(23)
فَاِنْ كْم تَفْعَلوُا وَلَنْ تَفْعَلوُا فَاتَّقُو اٌلنَّارَ اٌلَّتيِ وَ قُودُهَا اٌلنَّاسُ وَالحِجَارَةُ اٌعِدَّتْ لِلْكَافِريِنَ (24) بقره
آن چه قرآن را از يك اثر ادبي صرف متمايز ميكند جنبههاي مختلف هنري و زيباشناسي است كه باعث شده، هر يك از اين جنبهها را اعجازي براي بيان كلام وحي تلقي كرد . قرآن كتابيست كه علاوه بر سرشار بودن از آموزههاي انساني، از مواهبي چون زيبايي واژهها، آهنگين بودن آيات، متناسب بودن عناصر زباني با معاني و … برخوردار است و كسي كه قرآن ميخواند اگر تعمق بيشتري به خرج بدهد، مسلماً از لذت زيباييهاي ظاهري و دروني آن محظوظ خواهد شد،آن چنان كه حافظ شده است :
ز حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد
لطــــايف حكمــي بــــا كتــاب قرآنـــي
آن كه ميخواهد از لذتهاي ظاهري و دروني قرآن بهرهمند شود، بايد علوم بلاغت بداند، بايد ادبيات بداند، آشنا با دستور زبان باشد ، تئوريهاي زباني و ادبي را بشناسد، تا رمزهاي قرآن را درك كند كه البته اينها نيز ، نياز به يك عنصر ديگر دارد و آن انس با قرآن است به اضافهي معارفي كه براي اين كار به وجود آمده است . از زمان حضرت رسول ( ص) كه اولين مفسر قرآن بودند،تا بعد از مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم مغنيه، ما به تفسيرهاي مكرري به فراخور عصري كه در آن زندگي ميكنيم احتياج داريم . آن هنگام است كه از قرآن حظّ هنري ميبريم و باز هم يك شرط دروني ديگر دارد و آن ايمان است يعني اگر قرآن را منكرانه بخوانيم شايد به چشمان زيبا نيايد.
اگر در ديدهي مجنون نشيني*** بــه غير از خوبــي ليلي نبيني
يا
هر آنكه بيهنر افتد نظر به عيب كند
و شرط ديگر در اين جا نهفته است كه :
عروس حضرت قرآن ، نقاب آن گر براندازد
كه دارالملك ايمان را مجرد بيند از غوغا
آن چه در اين جمال اندك ميآيد به راستي كه بازگو كنندهي لطايف قطرهيي از درياي بيكران قرآن نيست ولي اين را نيز بايد در نظر گرفت كه : اگر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم .
بزرگان زيادي چون « عبدالقاهر جرجاني » ( صاحب دو كتاب مهم در علم معناي : اسرار البلاغه و دلايل الاعجاز ،« زمخشري » ( صاحب تفسير كشاف ) وبزرگان با ذوق ديگري چون « جا خط » ، سيد علم الهدي، غزالي و … در پي كشفت زيباييهاي زباني و اعجاز قرآن بودهاند ودر اين راه به شكر خدا و مدد از او به كشفهاي زيادي پي بردهاند.
شاعران اولين كساني هستند كه در زبان انقلاب ميكنند و شكل و فرم زبان را در شعرهايشان به هم ميريزند و اين به هم ريختن فرم (Norm) ها گاه آن چنان جا افتاده و قابل پذيرش است كه هنگام خواندن شعر انسان را وارد دنيايي از لذتها ميكند و اين لذتهاي معنوي در قرآن چند برابر است، به طوري كه وقتي مخاطبي آگاه ، در سايهي الطاف هنري قرآن قرار ميگيرد ، « تقشعِرُّ منه جلود » پوست بدنش مور مور ميشود و از شكوه و عظمت قرآن مو بر اندامش راست ميشود ، وقتي در سوره يوسف به اين آيه برميخوريم كه :
وِ اسْتَبَقَا اٌلْبَابَ وَ قَدَّتْ قَميصَهُ مِنْ دُبُروَ اَلْفَيَا لَعَل اٌلْبَابِ، قَالَتْ مَاجَزَاءَ مَنْ اَرَادَ بِاَهْلِكَ سُوءً ا اِلاَّ اَنْ يُسْجِنَ اَوْ عَذَابٌ اَليِمٌ . (25) »
موسيقي كلمات در اين آيه براي ما مبين فضايي هول آور و بغرنج است، از آن گونه كه يوسف به بندش گرفتار آمده، يا در اين آيه خُذوُهُ وَ غُلّوهُ ثُمَ اٌ لحَجيمُ صَلُّوهُ وحشت دوزخ به خوبي در آهنگ كلمات حس ميشود، از اين نمونهها در قرآن فراوان است ولي مجال بازگويي اندك .
« به عقيدهي برخي از معاصران، در ميان قدما آن دسته كه طرف دار لفظاند ، كساني هستند كه هنر را در جنبهي تصوير و خيالي آن ميدانند، يعني آن چه مربوط به اسلوب بيان است نه نفس معاني، كه گفتهاند « المعاني مطروحهٌ في الطريق » و بسياري از علماي ادب و بلاغت كوشش خود را معروف بر اين داشتهاند كه اعجاز قرآن را در همين زمينهي بيان و جنبهي تصويري آن بدانند و از معاصران ، نيز كساني به صورت ديگري اين مسأله را مطرح كردهاند »
بخشي از اعجاز زباني قرآن نيز به تصوير و استفاده از آن برميگردد ، چنان كه در تمثيلهاي قرآني ما به نمونههاي زيبا و منحصر به فردي برميخوريم :
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اٌلذَّي اٌسْتَوْقَدَ نَاراً فلَمّا اَضَاءَتْ مَاحَولَهُ ذَهَبَ اٌللهُ بِنَورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فيِ ظَلُماتٍ لٌاًّيُبْصِروُن. (17) بقره
« مثلِ آنان همچون مثلِ كساني كساني است كه آتشي افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايي داد، خدا نورشان را برد، و در ميان تاريكيهايي كه نميبينند رهاشان كرد. »
اينها همه معجزههاي لفظ و واژه است كه در همان رشتهي منظم گردآوري شده است و آن چنان زنجيروار و به هم پيوسته كه كسي را ياراي جابه جايي آنها نيست.
و حالا پوينده راه كلام وحي با بهرهگيري از خود، دانش و تجربة آن چه را آموخته در ذهن خود به نظم درميآورد و با سير در معاني هفت توي قرآن هنر و خود متجلي در هنر را ادراك ميكند:
همچو قرآن كه به معني هفت توست
خاص را و عــام را مطعــم در اوست
در تلاوت قرآن كه نوع متعالي هنر قدسيست، قاري با توجه به عناصر زباني و زيباييهايي كه در آيات شريفهي قرآن هست و ضمن آشنايي با انواع قرائتها، به تلاوت ميپردازد و اين تلاوت نيازمند آمادگي روحي و باطنيست . چرا كه اين هنر همچون همهي هنرهاي ديگر نيزامند يك نوع رياضت و تزكيه نفس است .و تقوايي را نياز دارد كه قطعاً اين توقا نيز تأثير زيادي در نورانيت قرائت ميگذارد و مسلماً آن را تأثير گذارد و دل نشين تر ميكند. قاري لازم است علاوه بر دانستن اصول و قواعد تجويد، با دستگاهها ، مقامات و نغمات موسيقي عرب نيز آشنا باشد.
از اين جهت موسيقي عرب را مورد بررسي قرار ميدهيم : هر زبان آواشناسي خودش را دارد و متناسب با آواهاي خود موسيقي هماهنگ با خود را ميطلبد . بسياري از الحاق آهنگها هستند كه در يك زبان سوار بر كلمات آن زبان ميشوند. اما در زبانهاي ديگر نه و از آن جا كه در تلاوت قرآن كريم با زبان عربي سروكار داريم،نياز به آشنايي با نغمهها، آهنگها و نواهاي موسيقي عرب داريم.
عمده دستگاههايي كه در حال حاضر قاريان در سطح جهان به ويژه در ايران و مصر از آنها استفاده ميكنند با مقامهايي است با نام « صبا » يا « بيات» ، « نهاوند » ، « عجم » ، «رست » ،« سه گاه » ، « چهارگاه » و « حجاز». اين مقامها، مقامهاي اصلي تلاوتهايي ست كه قاريان جهان بر حسب سبك و ذوق و سليقهي خود به آن ميپردازند و البته تركيبهاي متنوعي از اين نغمهها را در ارائهي تلاوت پديد ميآورند . هر يك از اين نغمهها حال و هواي خاص خود را دارد و در اين جا تبحر قاريست كه متناسب با آيات قرائت شده صوت و لحن مناسب را برميگزيند و اين استادي اوست كه باعث ميشود قاري وزن آيات را متناسب با معاني و همچنين پردهها را مطابق با مفهوم آيات به كار گيرد، پايين ، متوسط يا اوج. مثلاً در آياتي كه مضمون دعايي دارد، قاري بايد حالت خضوع و خشوع و فروتني را حفظ كند. مقام « صبا» را براي آياتي با مضامين حزن و اندوه بر ميگزينند .
بعد از فراگيري تجويد و مفاهيم و ترجمه، صحت قرائتها بايد به وسيلهاي قاري مورد تأكيد قرار بگيرد.
برخي استادان براي آسان كردن آموزش ، هر يك از دستگاههاي قرائت را به تقسيمات كوچكتري تبديل نمودهاند، از جمله « قرار» ، « جواب» ، « جوابِ جواب » كه البته مبناي علمي اين گونه تقسيمها نياز به بحث و بررسي زيادي دارد ولي مجال ما اندك است .
قطعاً كسي كه ميخواهد نغمهيي را تلاوت كند قبل از آن بايد داراي صوت خوب باشد و صوت نيز بايد مركوب لحن باشد و لحن راكب صوت و اگر مركب راهوار نباشد ،سوار يقيناً به مقصد نخواهد رسيد . پس قاري لازم است كه به تمرينهاي ويژهي پرورش صدا و محافظت از صوت خود بپردازد و حنجرهاش را آمدهي استفاده از اين الحان كند.
تركيب الحان
دربارهي چگونگي تركيب الحان بايد گفت : همچنان كه در موسيقي سنتي ايران و آواز ايراني رخ ميدهد، خوانندهي آواز در هر دستگاهي كه آغاز به خواندن ميكند، در همان دستگاه تمام ميكند ( فرود ميآيد ). البته مشتركاتي در دستگاهها وجوددارد كه تركيب گوشهها باهم در هماهنگي ويژهيي شكل جديدي را پديد ميآورد كه تازه و بديع است . قاري قرآن هم مثل خوانندهاي آواز بايد ترتيب، تقدم و تذخر الحان احاطه داشته باشد. سبكهاي مختلفي وجود دارد از جمله : « مبسوط خواني » ، « تركيبي » ، «تركيزي » و «متنوع». مثلاً در شيوهي تركيزي قاري قرآن يك مقام را در مركزيت قرائت خود قرار ميدهد و الحان ديگر را در حول اين مقام به كار ميگيرد و پس از قرائت هر نغمه مجدداً به آن مقام اصلي تركيز ميكند. مقام « رست » را بسياري از قاريان به شيوهي تركيز به كار ميگيرند.
اميدواريم قاريان محترم قرآن با مطالعهي قرائتهاي تنغيمي قرآن در درست خواندن قرآن موفق و پيروز بشوند و در جهت اشاعهي پرتوهاي نوراني قرآن مجيد تلاش و كوشش كنند.
1ـ قرآن كريم
2ـ صور خيال درش فارس، دكتر محمد رضا شفيعي كدكني
3 ـ مجلهي رودكي ، ديماه 77
4 ـ روزنامهي بيان دوشنبه 6 دي 78